amirkabirlibrarian

این وبلاگ متعلق به کتابخانه عمومی امیرکبیر کرمانشاه است.

amirkabirlibrarian

این وبلاگ متعلق به کتابخانه عمومی امیرکبیر کرمانشاه است.

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

هرگز کسی را قضاوت نکنید

| يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ | ۰ نظر

پس از  یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد . در حین ورود به بیمارستان او مرد میانسالی را دید که با حالتی نگران در راهرو راه می رفت و منتظر دکتر بود؛ به محض دیدن دکتر آن مرد فریاد زد چرا این قدر طول کشید تا بیایی؛  مگر نمی دانی زندگی پسرم در خطر است، مگر تو احساس مسئولیت نداری.

پزشک با صدایی آرام گفت متاسفم من در بیمارستان نبودم. پس از دریافت تماس تلفنی سریعا خودم را رساندم و اکنون امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهیم.
پدر با عصبانیت گفت آرام باشم ؟اگر بچه خودت توی چنین شرایطی بود تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چه کار می کردی؟ 
پزشک لبخند تلخی زد و پاسخ داد من جوابی راکه در کتاب مقدس گفته شده می گویم. از خاک بر آمده ایم و به خاک باز می گردیم. هیچ دکتری نمی تواند عمر را افزایش دهد. شفا دست خود خداست، برو و برای پسرت از خدا شفا بخواه و برایش دعا کن.
پدر زیر لب زمزمه کرد نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در آن شرایط نیستیم آسان است.
عمل جراحی چند ساعتی طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد  و به آن پدر گفت خدا رو شکر پسرت نجات پیدا کرد.
و بدون اینکه منتظر جواب و عکس العمل پدر بماند با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت اگر سوالی دارید از پرستار بپرسید.
آن پدر با دیدن آن پرستار گفت چرا ا اینقد مغرور است ؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم از او سوال کنم؟
پرستار در حالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: پسرش دیروز دریک حادثه رانندگی فوت کرد وقتی برای عمل جراحی پسر شما با او تماس گرفتیم در حال تدارک مراسم تدفین بود و اکنون با عجله رفت تا به مراسم خاکسپاری پسرش برسد.
هرگز کسی را قضاوت نکنید چون شما نمی دانید زندگی آنان چگونه و در چه شرایطی است و چه بر آنان می گذرد.


جزیره

| شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۲ ق.ظ | ۰ نظر

روزی یک کشتی در دریا اسیر طوفان شد،از تمامی مسافران فقط دو نفر ماندند که به سختی خود را به جزیره ای رساندند.یکی از آنان فردی با ایمان و دیگری بی ایمان بود.
یک روز بعد از دعاهای زیاد توسط فرد با ایمان از کنار دریا به طرف کلبه آمدند؛ناگهان دیدند که کلبه شان آتش گرفته. مرد بی ایمان گفت: لعنت به این شانس که این همه،نتیجه دعاهای تو است!!
مرد با ایمان گفت: حتما این هم حکمتی دارد نباید نگران باشیم،زیرا خداوند ما را می نگرد!
فردای آن روز یک کشتی به جزیره آمد و آنها را نجات داد.
ناخدای کشتی گفت:دیروز ما دود را دیدیم و فکر کردیم حتما به کمک احتیاج دارید و به طرف جزیره آمدیم.گاهی گذشت ایام نشان خواهد داد آنچه امروز فاجعه و مصیبت می نامیم لطف و عنایت الهی بوده است.

مر تو را هم زخم کاید از آسمان      منتظر می باش خلعت بعد از آن

(مولوی)

شهادت مظلومانه امام علی (ع) تسلیت باد.

| شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۷ ق.ظ | ۰ نظر